علل، شرایط و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی

31 Jan 2018
کد خبر : 6743101
تعداد بازدید : 1552

حادثه 22 بهمن و پیروزی انقلاب، پایان تحقیر ملت ایران بود. امام خمینی(ره)

علل، شرایط و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی

مقدمه

انقلاب اسلامی ایران مهم ترین و بنیادی ترین رویداد در طول تاریخ معاصر اسلام است. اثر این رویداد به روشهای گوناگون و در اندازه های مختلف تقریبا در تمام کشورهای اسلامی مشاهده شده است. این انقلاب بزرگ تحت هدایت و رهبری فعال آیت الله خمینی و دیگر علمایی که از وی پیروی می کردند به دست مردم ایران خلق شد. وقوع این حادثه باعث سرنگونی معجزه آسای خاندان پهلوی و شاه قدرتمند آن گردید و به تشکیل جمهوری اسلامی ایران منتهی شد. ایران به طور بنیادین از نظر سیاسی و فرهنگی از یک کشور غربمدار و غربگرا به یک کشور اسلامی مبدل شد.

بی اغراق باید گفت که این رویداد تاریخی بدون بصیرت، استقامت، فداکاری و زمامداری و همچنین اراده خلل ناپذیر رهبر روحانی آن برای پیروزی، شاید امکان به وقوع پیوستن آن وجود نداشت. رهبری و هدایت انقلاب اسلامی به دست حضرت آیت الله خمینی در تاریخ جهان معاصر اسلام بی نظیر است.

توانایی حضرت امام خمینی در درک ضرورت آمادگی نظامی و آمادگی دائمی مردم ایران در جهت وقف خویش برای کشورشان را می توان یک مثال در حد اعلاء برای بیان احساسات عمیق ناسیونالیستی در نظر گرفت. تاریخ انقلاب از آغاز تا کنون را می توان به منزله یک پدیده عبرت آموز برای تمام مستضعفان و ستمدیدگان و مسلمانانی دانست که سرنوشت خود را اسیر دستان استکبار جهانی می بینند; استکباری که دین را از زندگی مردم جدا کرده و اسلام را در حد اجرای مراسم عبادی تنزیل داده است. این نهضت بر خلاف تمام انتظارات و پیش بینی ها و در مراحل پایانی که پس از 15 سال تلاش و مبارزه خستگی ناپذیر به پیروزی نائل آمد تمام معیارهای بین المللی استکبار را مختل کرد.

این نهضت تمام طبقات اجتماع، بخشها، گروههای زیرزمینی و احزاب را تحت الشعاع خویش قرار داد. بعضی از این گروههای سیاسی در باطن به انقلاب اعتقادی نداشتند. ولی مجبور بودند به علت مقتضیات زمان و واقعیات موجود به آن گردن نهند.

پایگاه این نهضت که خود موضوع شگفت انگیزی است مسجد بود یعنی مکان مقدس عبادت.

نقش حضرت آیت الله خمینی در انقلاب

برای پی بردن و ادراک نقش حضرت آیت الله خمینی در انقلاب، در ابتدا ما باید ضمن درک و پذیرش این موضوع که نقش حضرت امام خمینی در پیروزی انقلاب بیشتر مسبوق به شخصیت روحانی و پارسای ایشان و نشاءت گرفته از دستورات اسلامی بود. تطابق این نقش با تئوریهای سیاسی برای اضمحلال شرایط اجتماعی روز چندان صحیح نیست. امام خمینی وقتی که دیدند درخواستهای مکرر ایشان برای همکاری و اتحاد بین کشورهای اسلامی به جایی نرسید، ایشان خود زمام امور را بدست گرفتند و یک تنه به هدایت انقلاب پرداختند و الگویی ساختند تا مردم دیگر کشورهای اسلامی از آن الهام بگیرند. اگر ما به شخصیت حضرت امام خمینی و دستاورد ایشان یعنی انقلاب اسلامی بنگریم، در می یابیم که او در مرتفع ترین مکان در بین علمای شیعه در ایران قرار می گیرد. این اعتبار صرفا در راستای نقش جامع و بنیادین و غیرمعمول که در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران از خود نشان داد ختم نمی شود بلکه این اعتبار در رابطه با جایگاه علمی و فقهی امام نیز کاملا واضح و بدیهی است. تمایل و رغبت جهان غرب در جهت بد معرفی کردن امام خمینی به عنوان یک چهره مبارز که داعیه قدرت سیاسی داشت با هدف تحت الشعاع قرار دادن و بی اهمیت جلوه دادن دستاوردهای او به عنوان یک فقیه، فیلسوف و عارف است. او توانست بر تمامی مشکلات به واسطه سجایای اخلاقی و روحانی خود فائق شود. علی رغم زندگی در تبعید، او کمر همت به تربیت پیروانی از نسل جوان علما بست و با تعلیم علوم حوزوی به آنها، آنها را در راه وظایف و مبارزات سیاسی و ارشاد یاری داد.

امید شاه این بود که با تبعید امام خمینی بر نفوذ و مقبولیت همگانی او خط پایانی بکشد. این اقدام به شکست انجامید. حضرت امام در تبعید به انتشار اعلامیه ها ادامه دادند و در آنها از مردم ایران خواستند تا پیروزی نهایی به مبارزه خود ادامه دهند. این اعلامیه ها اثر بسیار زیادی بر روی بیدارسازی افکار عمومی مردم ایران داشت. در اوایل سال 1963 میلادی امام خمینی به لت سرسپردگی شاه به قدرتهای بیگانه که حامیان اصلی دیکتاتوری رژیم پهلوی بودند، به خصوص امریکا و اسرائیل حمله نمودند و خطر ادامه این روند را گوشزد کردند. در آن روزها در ایران انتقاد از خاندان سلطنتی و اسرائیل مطلقا ممنوع بود. اما امام خمینی با توجه به ویژگی شخصیتی ایشان که سازش ناپذیر بودند این ممنوعیت را نادیده گرفتند و به رابطه بسیار نزدیک نظامی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی که بین اسرائیل و رژیم پهلوی وجود داشت اشاره کردند و به آن حمله نمودند. امام خمینی همچنین ادامه نقض قانون اساسی توسط شاه را محکوم کردند و با یادآوری سوگندی که او هنگام رسیدن به سلطنت در مورد تعهدش به حفاظت و حمایت از اسلام خورده بود و آن را نادیده گرفته بود، شاه را مورد حمله قرار دادند.

امام خمینی که خود یک فقیه اسلام شناس بود اعتقاد داشت که جوهره یک کشور اسلامی باید بر مبنای حاکمیت احکام الهی باشد. او حکومت دینی را یکی از راههای نزدیک سازی انسان به خداوند می دانست و هدف از تشکیل حکومت اسلامی را ادامه نبوت و حفاظت و صیانت از دین و تمشیت امور دنیایی انسان می دانست. به عبارت دیگر او سیاست را از دیانت جدا نمی دانست و حفاظت از اسلام و اجرای احکام الهی را از اهداف اولیه یک کشور اسلامی می دانستند. امام خمینی اعتقاد داشتند که قلمرو فعالیت در یک کشور اسلامی هم معطوف به امور دنیایی انسانها است و هم در برگیرنده مسائل جهان اخروی. بدین صورت مسئولیت یک کشور اسلامی نسبت به اتباعش این است که در رساندن آنها به کسب رضای خداوند آنها را یاری دهد.

ایشان مسئولیت رهبر یک کشور اسلامی را در این می دیدند که تمام آحاد ملت را به تبعیت از اهداف شریعت رهنمون سازند. اما شاه از تمام این احکام تخطی کرد. کاملا آشکار بود که دشمنی رژیم پهلوی با اسلام تنها از امیال یک دیکتاتور برای رسیدن به قدرت نشاءت نگرفته بود بلکه این دشمنی بخشی از یک استراتژی جامع برای حذف اسلام به عنوان یک نیروی عظیم و پویا در سرتاسر جهان اسلام از عرصه های اجتماعی و سیاسی بود. این توطئه در مراکز عظیم امپریالیسم طراحی شده بود و به سرسپردگان و عوامل محلی امپریالیسم در مناطق مختلف محول شده بود.

نقش حضرت امام خمینی در انقلاب ایران از این جهت کلیدی و بارز است که خاستگاه سلسله حوادثی که باعث بوجود آمدن اولین جرقه های انقلاب شدند به طور مستقیم با زندانی شدن ایشان تنگاتنگ در ارتباطند. به علاوه امام خمینی در مقام یک رهبر انقلابی نه تنها روحا و جسما به انقلاب متعهد بودند بلکه این انقلاب نیز با ایشان هویت خویش را باز می یافت. امام خمینی عمیقا معتقد بودند که احکام صادره توسط رژیم شاه روزی ملعن خواهند شد و فقط قانون خدای بزرگ باقی خواهد ماند.

امام در کشف الاسرار می نویسند که: «تمام دستورات و احکام صادره در رژیم دیکتاتوری رضاخان سرباز، هیچ ارزشی ندارند، قوانین وضع شده در مجلس بسان کاغذپاره ای می مانند که باید سوزانده شوند تمام مزخرفاتی که از مغز این سرباز بی سواد تراوش کرده اند همه پوسیده هستند و فقط قانون خدا باقی خواهد ماند و گذر زمان را در آن تصرفی نیست. »

این نوع صراحت لهجه سازش ناپذیرانه که حاکی از عمق بصیرت امام خمینی از واقعیات است علاوه بر آن که باعث افزایش ترس و بیمناکی رژیم پهلوی شد و در یک سری از روحانیون نیز که در وهله اول مانند هر تشکیلات دیگری به حفظ موقعیت و مقام خود و ارتقای منافع حزبی خود می اندیشیدند ایجاد رعب و وحشت کرد. به زعم آنها این نوع صراحت لهجه خطرآفرین بود. به هر تقدیر این فضاء و محیط ضد اسلامی قادر به برآوردن خواسته مردم ایران نبود.

از اینرو پیروزی آیت الله خمینی بدون منابع مادی، حزب سیاسی و راه انداختن جنگ و بدون کمک قدرتهای خارجی بسان یک معجزه می ماند و همگی این عوامل باعث شده اند که او به عنوان رهبر بی چون و چرای یک نهضت بزرگ و موفق انقلابی شناخته شود.

یکی از دستاوردهای قابل ملاحظه انقلاب اسلامی این بود که توانست از مردمی که در آن زمان بسیاری از آنها از تواناییهای مکتب خود غافل بودند این امکان را بدهد که به بازشناسی اسلام بپردازند و در این بین سجایای اخلاقی و جذبه های معنوی امام خمینی نیز به عنوان یک الگوی بزرگ نقش بسیار مثبتی در راه متعهد شدن مردم ایران به اسلام داشت. در اینجا مردی بپاخاست که به هیچ وجه در فکر اکتساب منافع فردی و فرقه ای نبود. حضرت امام خمینی به حق جلوه گاه متعالی ترین آرمانهای ملت ایران بود.

انقلاب اسلامی

برای درک این که چه چیزی مردم را بسوی انقلاب سوق می دهد، مایلم از کتاب علی جا علی عزت بگوویچ تحت عنوان «از اسلام بین شرق و غرب » فرازهایی را برای شما نقل کنم. او در این کتاب می نویسد:

«انقلاب هرگز صرفا رویدادی در حوزه فرهنگ، اقتصاد، جامعه و سیاست نبوده است. هر انقلاب واقعی بخش از ایمان، تجلیل، عدالت، آرزو، فداکاری و مرگ است. یعنی احساساتی که در ورای منافع مادی و زندگی هستند. هر کسی که در یک انقلاب شرکت کرده باشد یا از نزدیک شاهد توسعه این انقلاب بوده باشد می تواند وجود این ویژگیهای اخلاقی را تصدیق کند. اگر از درون به یک انقلاب نگاه کنیم و آن را نه به عنوان یک پروسه بلکه به عنوان بخشی از زندگی در نظر بگیریم، انقلاب به صورت درامی ظاهر می شود که همانند دین بر انسان اثر می گذارد. یک جامعه فاقد دین جامعه ای است ناتوان از خلق انقلاب. در کشورهای که شور انقلابی وجود دارد، کشورهایی هستند که در آنها احساس مذهبی نیز زنده است، احساس برادری، همبستگی و عدالت که در جوهره و اساس مذهبی هستند در انقلاب تبدیل به عدالت جهانی می شوند و همچنین بهشت این جهان. دین و انقلاب متولدین درد و رنج هستند و در رفاه و آسایش می میرند» .

سلسله حوادثی که در ژانویه 1978 شروع شدند بعد از یک سال با محو نهایی تمام آثار رژیم شاه در ایران به سرانجام رسیدند. در آن زمان دولت موقت انقلاب اسلامی جایگزین رژیم شاه شده نهضت اسلامی و مبارزات خستگی ناپذیر مردم ایران به رهبری حضرت آیت الله خمینی فروپاشی مهم ترین، امن ترین و مورد اعتمادترین پایگاه امپریالیسم آمریکا در منطقه را به دنبال داشت و منجر به تشکیل حکومت اسلامی گردید که بی توجه به نفوذ شرق و غرب بود. این انقلاب بارقه ای از امید در قلوب مسلمین و مستضعفین جهان ایجاد کرد و به آنها ثابت نمود که بدون اتکاء به شرق و غرب آنها نیز می توانند در شکل گیری سرنوشت خویش سهیم شوند و حکومت مورد نظر خود را تشکیل دهند. با عنایت به آنچه گفته شد تمییز انقلابهای آمریکا و فرانسه از یک طرف و انقلاب اسلامی ایران از سوی دیگر، آسان خواهد بود در انقلابهای آمریکا و فرانسه مردم کوشیدند تا گذشته خویش را نفی کنند در صورتیکه در انقلاب اسلامی مردم بعکس با تداوم و اوج یک بخش مهمی از میراث اسلامی ایران که ثمره سالهای زیادی از تکامل سیاسی، روحانی و فکری بود، انقلاب اسلامی را خلق کردند.

در طول سالهای دیکتاتوری شاه، علائم بسیاری از نارضایتی را می توان به وضوح در این ماءمن به اصطلاح با ثبات (ایران) در منطقه پرآشوب خاورمیانه مشاهده کرد. علائم نارضایتی بسیار زیاد شدند و نتیجه این نارضایتیها انقلاب اسلامی بود. اولین دلیل این نارضایتی را باید در تئوری سیاسی اسلام جستجو کرد که در آن رژیم شاهنشاهی نامشروع شناخته شده است. از نظر اسلام این موضوع که قدرت پادشاهی از طرف خداوند وضع شده است مردود است. بنابراین وقتی که اعتماد امام خمینی دیگر از شاه از بین رفت و علماء به عدم کفایت شاه رای دادند، دیگر حکومت او مشروعیتی نداشت. نفوذ پیوسته غرب باعث تسریع روند جدایی بین روحانیت و شاه شد. عدم کفایت شاه برای تامین و استمرار اسلام در راه هدایت و راهنمایی امور جامعه و سیاست کشور آهنگ نهضت اسلامی را سریع تر کرد. اتحاد روزافزون دستگاه سلطنت و غرب علاوه بر این که اجازه ادامه سلطنت غیرقانونی شاه را ممکن ساخته بود او را نیز در نقض مستمر اصول اسلامی گستاخ تر کرده بود و همچنین عاملی بود که شاه به عنوان مزدور بیگانه شناخته شود. زیرا امکان تسلط هر چه بیشتر آنان را برای استثمار منابع ایران فراهم کرده بود. شاه دستگاه سلطنتی سنتی را تبدیل به یک رژیم دیکتاتوری مدرن کرد و از آن به عنوان وسیله سرکوب سود جست. تلاشهای او در راستای گسترش یک فرهنگ ناسیونالیستی قوی (پان ایرانیسم) حاوی طرحهایی برای دامن زدن به گسترش احساس تنفر نسبت به اعراب، طرد میراث اسلامی و همچنین شامل تلاش برای محدود کردن ورود لغات عربی به زبان فارسی بود. البته به رغم این تلاشها مردم ایران از اسلام و فروع آن به طور مؤثر و مستمر دفاع می کردند و به آن وفادار بودند. اشتیاق ایرانیان برای تشکیل حکومت اسلامی بر اساس خواست خدا، آنها را مهیای نفی سلطه و شهادت کرده بود. شعار «هر روز عاشوراست و هر مکان کربلاست » ناشی از تراوش ذهنیت مردم ایران است. به عبارت دیگر هر کجا که مسلمانی وجود داشته باشد، آنجا جبهه ای است که در آن حق و باطل به مبارزه با یکدیگر برمی خیزند. هر روز زندگی یک مسلمان روز نبردی است که در آن یا پیروزی و یا شهادت نصیب او می شود. این میل به پیروزی یا شهادت ایرانیان را مهیا کرده بود تا یک ربع قرن با قتل و سرکوب دست و پنجه نرم کنند. وسیله شاه برای کنترل و به وحشت انداختن مردم از افعال و افکار ضد سلطنتی ظلم بی حد و شکنجه بود و به موازات آن به استثمار وسیع منابع مردم ایران پرداخته بود.

صنعت کشاورزی از بین رفته بود و این خود عاملی بود که روستاها را از معیت خالی می کرد و روستائیان مجبور بودند برای پیدا کردن کار به شهرهای بزرگ کوچ کنند. فقر و تهیدستی توده های عمومی مردم در تضاد کامل با رفاه و کامیابی طبقه اعیان طرفدار سلطنت بود.

طبقه ملاکین سابق تبدیل به دلالان ارضی شهرها شده بودند و به صادرات و واردات کالا می پرداختند و بدین گونه با توجه به زبان و اصطلاح مالی سود آنها از این تغییر بیشتر از زیان آنها بود.

اما در مورد داعیه های طرفداری از حقوق زنان باید گفت که این داعیه بیشتر اقدامی برای موجه جلوه دادن رژیم در چشم کشورهای خارجی بود تا اینکه اهداف داخلی را دنبال کند.

مشاوران خارجی شاه که از دیدگاه متعصب غرب نسبت به سنت اسلامی حجاب کاملا آگاه بودند به او توصیه کرده بودند که داعیه طرفداری از حقوق زنان یک راهکار عالی برای روشنفکر و خیراندیش جلوه دادن شاه است. اما زنان ایرانی نه تنها زیر سلطه اقدامات دیکته شده به شاه برای کشف حجاب نرفتند بلکه با تحمل توهین، شکنجه، زندان و شهادت در راه مبارزه با رژیم گامهای جدی و استوار برداشتند. از این رو مطبوعات آمریکا و انگلیس آشکارا مردم ایران را محافظه کار نامیدند و با ارتجاعی خواندن مسلمانان، آنها را متهم کردند که به علت مخالفت با اصلاحات ارضی شاه و رغبت آنها به پس گرفتن زمینهای اوقاف و همچنین تمایل آنها به پوشش سراسری زنان به مبارزه با شاه برخاسته اند. به علاوه این شرایط، فساد در تمام سطوح رخنه کرده بود و باعث شده بود تا عده ای به اکتساب و جمع آوری ثروتهای هنگفت بپردازند. در واقع رژیم با فروش ارزشهای معنوی اسلام به غرب در ازای آن حمایت از سلطنت و حکومت را از غرب می طلبید. این شرایط مستعد بودند که انقلاب را به وجود بیاورند. خواسته ملت ایران در اصل اسلام بود و متمرکز به حصول ثوابهای اخروی و کاملا در تضاد با ارزشهای جاری در دنیا که اکتساب منافع مادی و قدرت است. خواسته مردم نشاءت گرفته از فرهنگی بود که خاستگاه آن اسلام بود. از این رو ایرانیان این مفهوم را که پیشرفت را به هر قیمتی باید به دست آورد پس زدند و نیز فلسفه ماکیاولی را که بر طبق آن، هدف وسیله را توجیه می کند و هردوی این دیدگاهها به وسیله غرب حمایت می شدند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هر آلترناتیوی برای بازگشت به وضع سابق قابل قبول بود برای مثال طرفداران مصدق و نهضت آزادی که از حمایت آمریکا برخوردار بودند و آمریکا از آنها به عنوان ذخیره در مواقع بحرانی سود می جست در این شرایط بحرانی به کار گرفته شدند. بعضی از طرفداران مصدق و گروه نهضت آزادی در آمریکا در حال تبلیغ و ترویج خود بودند و امیدوارانه چشم به راه بودند تا روزی فرا برسد که از آنها برای تشکیل دولت موقت و دعوت شود. یک گروه دیگر از طرفداران مصدق در اروپا و به خصوص در انگلستان، فرانسه و آلمان غربی به فعالیت ادامه می دادند و آنها برای حضور در صحنه سیاست و اذهان به عنوان پژوهش درباره مصدق و سیاستهای او و نهضت آزادی به فضاسازی ذهنی می پرداختند. گروه دیگری از آنها در ایران زندگی می کردند و با استفاده از نام مصدق گروههای انشعابی دیگری را تشکیل داده بودند. به عبارت دیگر گروه نهضت آزادی و طرفداران مصدق به عنوان یک آلترناتیو مطرح بودند و از طرف آمریکا ماموریت یافته بودند تا موقتا قدرت را به دست بگیرند و مقدمات بازگشت شاه و تثبیت مجدد او را فراهم کنند. اما تبلیغات و سخنان آنها برای مردم ایران بی اعتبار بود و مؤثر واقع نشد. علت امر این بود که مردم در آرزوی تشکیل یک حکومت بر اساس قوانین اسلامی بودند. امام خمینی با توجه به شرایط موجود در بدو امر در این مورد فرمودند: اساس و پایه این انقلاب اسلام است و مردم خواهان تشکیل جمهوری اسلامی هستند. امام خمینی بعد تاکید کردند که گروههای سیاسی که داعیه چیزی غیر از حکومت اسلامی را داشته باشند باید حساب خود را از قاطبه مردم جدا کنند. اما کسانی که می خواهند در این انقلاب شرکت کنند باید خواسته خود را با ملت هماهنگ کنند و اسم و عنوان حزب خود را کنار بگذارند و به توده مردم ملحق شوند. علاقه امام خمینی به رهبری نهضت اسلامی کاملا متفاوت از حب ریاست و رهبری در انقلابهای دیگر بود. برای اینکه مراد دیگر رهبران از حکمرانی کسب قدرت بود. انقلاب اسلامی ایران فصل کهنه حکومت چند هزارساله شاهان را بست و گشایشگر فصلی نوین با ویژگیهای مختص به خود در خاورمیانه بود. این نهضت نام انقلاب اسلامی را کسب کرد و استانداردها و معیارهای جدیدی را به جهان ارائه نمود.

جمعبندی

انقلاب که بر ضد حکومت دیکتاتوری شاه به رهبری امام خمینی هدایت می شد به سرنگونی رژیم شاه منتهی شد. انقلاب اسلامی ایران پس از 15 سال جرح، کشتار، دستگیری، شکنجه و تصفیه حسابهایی که بر علیه مردم ایران اعمال می شد در تاریخ 11 فوریه 1979 میلادی به پیروزی رسید. انقلاب اسلامی ایران سرانجام با تشکیل جمهوری اسلامی ایران به مهمترین هدف الهی خویش که عبارت از تشکیل حکومت بر اساس دستورات و ارزشهای اسلامی و نفی سلطه و ظلم و فساد و تبعیض بود نائل گردید.

ایران بعد از انقلاب اسلامی، اعلام حکومت جمهوری اسلامی کرد. در این حکومت قدرت در دستان مردم قرار دارد. اسلام به یک آیین زندگی تبدیل شده است و دیگر صرفا یک ایدئولوژی برای تدریس نیست. قانون اساسی ایران متضمن حمایت و پاسداری از اسلام است. زنان در ایران از جایگاه و شان در خور خویش برخوردارند و دیگر مساله استثمار و استفاده ابزاری از آنها منتفی شده است. تبعیت و فرمان برداری از قدرت خارجی بویژه قدرتهای غربی الآن یک چیز قدیمی و مربوط به دوران گذشته است. سیاستگذاری ایران مستقل از فشار کشورهای خارجی صورت می گیرد و سیاستگذاری تنها بر مبنای کسب رضایت خدا صورت می گیرد. امروز ایران یک کشور پیشرفته در میان کشورهای در حال توسعه است و آهنگ توسعه در دوره بعد از انقلاب خیلی سریع تر شده است. انقلاب تمام جنبه های زندگی مردم ایران را تغییر داده است. تاءلیف کتابی که حاوی تمام واقعیات و اصلاحات انجام شده در ایران باشد اقدامی بس مشکل و طاقت فرساست، زیرا بیان واقعیات و اصلاحات با تغییر دادن یک سری آمار و ارقام و افزایش جدول تاریخ وقایع امری ناممکن است. اصلاحات انجام شده در انقلاب تاثیر زیادی هم به صورت کیفی و هم کمی بر روی روش زندگی و متن زندگی ایرانیان گذاشته است. واقعیت بزرگ این تغییرات این است که اصلاحات انجام شده توسط انقلاب به طور گسترده تمام کشور را در بر می گیرد و تنها نشانگر یک بخش از جمعیت که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند نیست. نه تنها مسئولیت بزرگی بر دوش رهبران مسلمانان و مسلمانان گذاشته شده است تا از درسهای انقلاب اسلامی ایران عبرت بگیرند، بلکه رهبران انقلاب ایران نیز متقابلا وظیفه دارند تا تجربیات خود را در اختیار جهان اسلام بگذارند. با این وجود شکی نیست که آنچه در ایران تا کنون اتفاق افتاده است را باید به عنوان غیر منتظره ترین و شادی بخش ترین پیروزی امت اسلام در قرن اخیر به شمار آورد.

کوتاه سخن اینکه برای نتیجه گیری از این مبحث می توان صریحا اذعان داشت که انقلاب ایران در اصل یک حرکت مردمی بود. انقلاب الگویی از حضور سیاسی توده مردم بود و این در زمان ما منحصر به فرد بود. یک ساختار ساده تشکیلاتی که بر اساس رهنمودهای آیت الله خمینی پایه گذاری شده بود توانست پیشرفته ترین و پیچیده ترین ماشین جنگی شاه را غافلگیر کند. پیروزی حاصل فداکاریها و تلاشهای مردم ایران از جانب خدا بود.