خورشید شرق؛یازدهم ذی القعده سالروز میلاد حضرت امام رضا(ع) - دانشکده مدیریت و حسابداری رزن
خورشید شرق؛یازدهم ذی القعده سالروز میلاد حضرت امام رضا(ع)
طلوع صبح
نجمه، مادر امام رضا علیهالسلام ، میفرماید: زمانی که فرزند بزرگوارم را باردار بودم، هرگز احساس سنگینی نمیکردم. وقتی میخوابیدم، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید حق تعالی را از درونم میشنیدم. هراسان از خواب بیدار میشدم؛ ولی دیگر آن صدا به گوش نمیرسید. وقتی به دنیا آمد، دستهایش را بر زمین گذاشت؛ سر مطهرش را به سوی آسمان بلند کرد، لبهایش را تکان داد، ولی نفهمیدم چه میگوید. نزد امام کاظم علیهالسلام رفتم، او فرمود: «نجمه، کرامت پروردگار گوارایت باد.»
فرزندم را در پارچه یی سفید پیچیدم و نزد حضرت بردم. وی در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن گاه آب فرات خواست و کامش را با آن برداشت. سپس نوزاد را به من بازگرداند و فرمود: بگیر این را که ذخیرهی خداوند در زمین و حجّت خدا بعد از من است.2
و چنین بود که هشتمین خورشید امامت در روز جمعه، یازدهم ذیقعده، در مدینه دیده به جهان گشاد.3 پدرش امام موسی کاظم علیهالسلام ، هفتمین امام شیعیان، و مادرش «نجمه»4 الگوی خردورزی، دینباوری، حیا و عبادت بود. بزرگواری این بانو چنان بود که حمیده، مادر امام کاظم علیهالسلام ، هرگز نزدش نمینشست و در جهت تعظیم و احترام وی میکوشید. رؤیای صادق حمیده را میتوان یکی از دلیلهای احترام بسیار وی به نجمه دانست. او شبی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را در خواب دید که فرمود: حمیده، نجمه را به فرزندت موسی ده؛ از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین اهل زمین است.5
بر این اساس، وی نجمه را در اختیار امام موسی کاظم علیهالسلام قرار داد و به وی گفت: فرزندم، کنیزی است که در زیرکی و کرامتهای اخلاقی بهتر از او ندیدهام. میدانم هر نسلی که از وی به وجود آید پاکیزه و مطهر خواهد بود.
وقتی امام رضا علیهالسلام به دنیا آمد، مادرش را طاهره نامیدند. او به عبادت عشق میورزید و میگفت: دایهیی بیابید تا مرا در شیر دادن یاری دهد... . شیرم کافی است، ولی پرداختن به شیر نوزاد سبب شده نوافل و ذکرهایی که به آنها عادت کرده بودم، کاستی پذیرد.6
نام و لقبهای حضرت
نام حضرت علی، کنیهاش ابوالحسن و القابش رضا، صابر، فاضل، رضی، وفی، قرة اعین المؤمنین و غیظ الملحدین است.7 علی بن یقطین دربارهی کنیهی حضرت میگوید: نزد امام کاظم علیهالسلام رفتم و دریافتم فرزندش علی بن موسی الرضا علیهماالسلام نیز نزد وی شتافته است. امام فرمود: علی بن یقطین، همین علی، آقای فرزندان من است. آگاه باش، من کنیهام [ابوالحسن [را به وی دادم.8
بزنطی دربارهی لقب حضرت میگوید: به امام محمد تقی علیهالسلام عرض کردم: گروهی از مخالفانتان چنان میپندارند مأمون پدر بزرگوارتان را همزمان با پذیرش ولایت عهدی، رضا لقب داد.
حضرت فرمود: به خدا سوگند، دروغ میگویند. حق تعالی او را رضا نامید؛ چون خدا در آسمان و رسول خدا و امامان معصوم علیهمالسلام در زمین وی را پسندیدند.
پرسیدم: پس چرا وی رضا نامیده شد؟
فرمود: چون، افزون بر دوستان، مخالفان نیز او را پسندیدند و از وی خشنود بودند. اتفاق دوست و دشمن در رضایت به وی اختصاص دارد.9
شخصیت والای امام رضا علیهالسلام
امام رضا علیهالسلام پایهی دین و چشمهی زلال معرفت بود. بعد از شهادت پدر بزرگوارش، امامت را به عهده گرفت و در جهت بارور ساختن فرهنگ غنی اسلام کوشید. شخصیت وی از دو جهت شخصی و اجتماعی قابل بررسی مینماید.
1 ـ عصمت
شیعیان امامان را معصوم و از هر نوع خطا و اشتباه پیراسته میشمارند. بر این اساس، امام رضا علیهالسلام معصوم است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در رویایی صادق به امام کاظم علیهالسلام فرمود: او [امام] کسی است که با نور خدا میبیند، با فهم خود میشنود و بر اساس حکمت خود سخن میگوید. اشتباه نمیکند و در راه دانش گام برمیدارد نه نادانی.
آن گاه دست امام رضا علیهالسلام را گرفت و فرمود: او همین است.
امام کاظم علیهالسلام بعد از نقل این خواب به یزید بن سلیط فرمود: امسال مرا دستگیر میکنند و امامت با فرزندم علی علیهالسلام است که همنام علی بن ابی طالب و علی بن حسین به شمار میآید. خداوند به او فهم، خویشتن داری، یاری دین و محنت علی اول و بردباری در برابر ناگواریها و استقامت علی دوم بخشیده است.11.
2 ـ دانش
امام علیهالسلام دانش و معرفت را از پدرانش و جدش رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به ارث برد. امام کاظم علیهالسلام به فرزندانش میفرمود: این برادرتان [علی بن موسی[ عالم آل محمد صلیاللهعلیهوآله است. مسائل دین خود را از وی بپرسید و آنچه به شما میگوید نگهدارید؛ زیرا من بارها از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که فرمود: عالم آل محمد ـ که همنام امیر مؤمنان علیهالسلام علی است ـ در صلب تو است؛ کاش او را میدیدم.
ابراهیم بن عباس صولی میگوید: ندیدم از امام رضا علیهالسلام پرسش شود و او پاسخش را نداند. به آنچه تا زمانش بر روزگار گذشته، از وی داناتر ندیدهام. مأمون از هر چیزی میپرسید و امام را میآزمود. امام پاسخ میداد و همهی پاسخهایش به قرآن مستند بود.14
مأمون به فرزند ابی ضحاک ـ که از میزان دانش امام شگفت زده شده بود ـ گفت: آری پسر ابی ضحاک، این بهترین و داناترین و عابدترین مردم روی زمین است.
او همچنین به محمد بن جعفر گفت: این پسر برادرت از آن دسته اهل بیت است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دربارهی آنها فرمود:
«الا انّ ابرارَ عترتی و اطائبَ اُزومَتی اُحْلَمُ الناسِ صِغارا اعلمُهُم کبارا لا تعلموهم فانهم اعلم منکم ولا یخرجونکم من باب هُدی ولا یدخلونکم من باب ضلال.15»
آگاه باشید، نیکان خاندانم و پاکیزگان نسلم در کودکی از همه شکیباتر و در بزرگی از همه داناترند. به آنها علم میاموزید؛ زیرا آنها از شما داناترند. آنان شما را از راه هدایت بیرون نمیبرند و در وادی گمراهی نمیافکنند.
بر این اساس، امام رضا علیهالسلام نیز مانند دیگر امامان معلّم انسانها بود و هیچ انسانی حق استادی بر وی نداشت.
3 ـ مکارم اخلاق
اخلاق خوب، نشان دهندهی ذات نیک و درون زیبای انسان است. امام رضا علیهالسلام چنان به این ویژگی آراسته بود که دوست و دشمن را جلب میکرد. ابراهیم بن عباس صولی در اینباره گفته است:
هرگز ندیدم در سخن گفتن با کسی درشتی کند.
هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از آن که تمام شود، قطع کند.
هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادنش بود، رد نکرد.
در برابر همنشین، پاهایش را دراز نمیکرد.
در برابر همنشین تکیه نمیداد.
ندیدم به بردگان بد بگوید.
هر که ادعا کند در فضیلت مانند او دیده، باور نکنید.16
یسع بن حمزه میگوید: در مجلس امام رضا علیهالسلام مشغول گفت و گو بودیم که مردی بلند قامت داخل شد و گفت: سلام بر تو ای فرزند پیامبر خدا، من مردی از دوستان شما، پدران و نیاکانتانم. اکنون از زیارت خانهی خدا باز گشتهام و چیزی که بتوانم با آن خود را به خانه برسانم ندارم. مرا به دیارم فرست؛ من دارای نعمت و دولتم و درخور صدقه نیستم، آنچه مرحمت فرمایی، از سوی شما صدقه خواهم داد.
امام از او خواست بنشیند. بعد از پایان جلسه، از وی اجازه گرفت و به خانه رفت. لحظاتی بعد، در را بست؛ دستش را اخلاق خوب، نشان دهندهی ذات نیک و درون زیبای انسان است. امام رضا علیهالسلام چنان به این ویژگی آراسته بود که دوست و دشمن را جلب میکرد.
از بالای در بیرون آورد و پرسید: [آن مرد [خراسانی کجاست؟! مرد پاسخ داد: این جایم.
فرمود: این دویست دینار را بگیر، با آن هزینهی سفرت را تأمین کن؛ به اینها تبرک بجوی، از سوی من صدقه مده و بیرون شو.
یکی از یاران حضرت پرسید: فدایت شوم به او مهربانی کردی و چهره پنهان ساختی؟!
فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خواریِ خواهش را در چهرهاش ببینم. آیا این حدیث پیامبر را نشنیدهای که فرمود: کار نیکی که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است و افشا کنندهی کار بد خوار و پنهان کنندهی آن آمرزیده است17
4 ـ هدایت منحرفان
امام رضا علیهالسلام به راهنمایی و هدایت منحرفان فکری و سیاسی بسیار اهمیت میداد. پس از شهادت امام کاظم علیهالسلام ، گروهی چنان پنداشتند امام کاظم علیهالسلام همچنان زنده است. حضرت رضا علیهالسلام به شیوههای مختلف با این گروه رو به رو میشد و به هدایت آنها میپرداخت. عبداللّه بن مغیره عراقی میگوید: من به مذهب واقفیه اعتقاد داشتم. وقتی برای به جای آوردن مراسم حج به مکه رفتم، تردید وجودم را فرا گرفت. خود را به دیوار کعبه چسباندم و گفتم: خدایا، نیازم را میدانی، مرا به بهترین دینها ارشاد فرما!
همانجا به قلبم خطور کرد نزد امام رضا علیهالسلام به مدینه بروم. وقتی به خانهی حضرت رسیدم، به خادم گفتم: به مولایت بگو مردی عراقی آمده است. در این لحظه، صدای امام رضا علیهالسلام را شنیدم که دو بار فرمود: عبداللّه بن مغیره، وارد شو.
وارد خانه شدم، به چهرهام نگریست و فرمود: خداوند دعایت را مستجاب و تو را به دین خویش هدایت کرد.
گفتم: اشهد انک حجّة اللّه و امینه علی خلقه.19
عالم آل محمد از دریای مواج دانش خویش در مسیر راهنمایی دانشوران نیز بهره میبرد. مناظرههای آن حضرت بر درستی این سخن گواهی میدهد. صفوان بن یحیی میگوید:
یوحنا نزد امام رضا علیهالسلام آمد و گفت: گروهی ادعایی دارند. جمعی سخن آنها را درست میدانند ولی افزون بر آن، ادعای دیگر نیز دارند. در این باره چه میفرمایید؟
حضرت فرمود: ادعای گروه اول پذیرفته است و ادعای گروه دوم بدان سبب که گواهی ندارند، پذیرفته نیست.
یوحنا گفت: ما بر این باوریم عیسی، روح خدا و کلمهی او است. مسلمانان نیز این سخن را میپذیرند؛ ولی میگویند محمد رسول خدا است. ما این ادعا را قبول نداریم. بیتردید آنچه بر آن توافق داریم، از آنچه در آن اختلاف داریم، بهتر است.
امام پرسید: چه نام داری؟
گفت: یوحنا.
حضرت فرمود: یوحنا، ما به آن عیسی بن مریم، روح و کلمهی خداوند که به محمد ایمان داشت، به آن بشارت میداد و بر بندگی خود اعتراف داشت، ایمان داریم. اگر آن عیسی که شما میگویید روح خدا و کلمهی او است، عیسایی که به محمد ایمان داشت، به او بشارت میداد و بر بندهگیاش معترف بود نباشد، ما از اعتراف بدان پیراستهایم و هیچ توافقی نداریم.20
علی بن شعبه میگوید: وقتی امام رضا در مجلس مأمون به گروهی از دانشمندان عراقی و خراسانی پیوست، مأمون گفت: منظور از آیهی «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا»چیست؟
دانشمندان گفتند: مراد تمام امت است؛ یعنی همهی امت پیامبر صلیاللهعلیهوآله برگزیدهاند و کتاب به آنها ارث میرسد.
مأمون به امام گفت: شما چه میفرمایید؟
عالم آل محمد فرمود: خداوند در این آیه به عترت پاک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نظر دارد.
مأمون پرسید: چگونه؟
امام فرمود: اگر همهی امت برگزیدهی خدا و وارث کتاب بودند، پس باید همه بهشت میرفتند؛ چون خدا میفرماید: «فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن اللّه ذالک هو الفضل الکبیر» پس آنها را در بهشت قرار داد و فرمود: «جنات عدن یدخلونها» پس وراثت به عترت پاک رسول خدا اختصاص دارد. عترت پیامبر کسانیاند که خداوند در کتابش آنها را چنین وصف کرده است: «انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.» رسول خدا نیز دربارهی آنها میفرماید: «انی مخلّف فیکم الثقلین کتاب اللّه وعترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض... . من دو چیز گران میان شما برجای میگذارم: کتاب خدا و عترتم [که] اهل بیت من [شمرده میشوند [هرگز از هم جدا نمیشوند تا در حوض بر من وارد شوند. ...21
از شهادت پدر تا هجرت به ایران
در سال 179ه·· . ق. امام کاظم علیهالسلام به وسیلهی هارون الرشید دستگیر و به عراق منتقل شد. بر اساس نظر مشهور، آن حضرت در بیست و پنجم رجب 183 به شهادت رسید.22 مسافر، خدمتکار خانهی امام کاظم، میگوید: هنگامی که امام کاظم را به بغداد میبردند، حضرت به فرزندش امام رضا علیهالسلام فرمود: در خانهی من بخواب تا آن که خبر شهادتم را دریافت کنی.
ما هر شب بستر حضرت رضا علیهالسلام را در دالان خانه میانداختیم. آن حضرت بعد از شام میآمد، در آنجا میخوابید و بامداد به خانهی خود میرفت. این روش تا چهار سال ادامه یافت. سرانجام شبی حضرت برای خواب به خانهی پدر نیامد. اهل خانه نگران شدند. بامداد حضرت آمد و به اماحمد فرمود: آنچه پدرم به تو سپرده، نزد من آور.
ام احمد فریادی کشید و ... گفت: به خدا سوگند، مولایم وفات یافته است.
حضرت رضا علیهالسلام فرمود: آرام باش، گفتارت را آشکار مساز تا خبر به حاکم مدینه برسد.
آن گاه اماحمد کیسهیی ـ که دو یا چهار هزار دینار در آن بود ـ به حضرت داد و گفت: امام کاظم علیهالسلام کیسه را محرمانه به من داد و فرمود: این امانت را از همه پنهان دار و چون یکی از فرزندانم آن را مطالبه کرد، به وی بسپار؛ و این نشانهی وفاتم خواهد بود.
امام رضا علیهالسلام ، پس از تحویل گرفتن امانت، به خانهاش رفت و دیگر برای خواب به خانهی امام کاظم علیهالسلام نیامد. پس از چند روز، پیکی خبر وفات امام را به مدینه آورد. روزها را شمردیم و دریافتیم همان روزی که امام رضا برای خواب به خانهی پدر نیامد، امام کاظم علیهالسلام به سرای جاودانگی شتافت23.
پس از شهادت امام موسی بن جعفر علیهالسلام ، حضرت رضا علیهالسلام امامتش را آشکارا بیان میکرد تا مردم در فتنهها گمراه نشوند. صفوان بن یحیی میگوید: پس از شهادت امام کاظم علیهالسلام ، حضرت رضا علیهالسلام دربارهی امامتش آشکارا سخن میگفت. ما بر جان حضرت ترسیدیم. مردی به وی گفت: شما امری بسیار مهم را آشکار ساختید، بر جان شما بیمناکیم.
امام فرمود: او [هارون] هر چه بکوشد بر من راهی ندارد.24
مهمترین مشکل حضرت در این عصر، گروه واقفیه بود که در سایهی کژاندیشی جمعی دنیاطلب شکل گرفت. سرانجام مأمون در سال 200 امام را به خراسان فرا خواند و حضرت ناگزیر سمت آن سامان رهسپار شد.25
حدیث سلسلة الذهب
ابن صلت هروی میگوید: با حضرت رضا علیهالسلام بودم. وقتی سوار بر استر به نیشابور گام نهاد، دانشوران به استقبالش رفته، افسار استر را گرفتند و گفتند: پسر رسول خدا، تو را به حق پدران پاکت، سخنی بگو.
امام سر از هودج بیرون آورد و فرمود: پدرم موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد، از پدرش محمد بن علی، از پدرش علی بن حسین از پدرش حسین آقای جوانان بهشت، از امیر مؤمنان، از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله چنان نقل کرد که جبرئیل روح الامین از سوی خداوند گفت:
انی انا اللّه لا إله الا انا وحدی. عبادی فاعبدونی ولیعلم من لقینی منکم بشهادة ان لا إله الا اللّه مخلصا بها انه قد دخل حصنی ومن دخل حصنی امن من عذابی.
من خدایی هستم که جز من پروردگاری نیست. بندگان من، مرا عبادت کنید و بدانید هر که با شهادت لا اله الا اللّه و اخلاص و عمل مرا ملاقات کند، به حصارم گام مینهد و هر که به حصارم قدم گذارد، از عذابم ایمن است.
آن گاه دربارهی اخلاص در شهادت بر یگانگی خداوند پرسیدند، فرمود:
«طاعة اللّه وطاعة رسول اللّه وولایة اهل بیته.»26
پیروی از خداوند و فرستادهی پروردگار و پیوند با اهل بیت وی.
از پذیرش ولایت عهدی تا شهادت
در مرو مأمون به استقبال امام شتافت و او را ناگزیر ساخت پیشنهاد ولایتعهدی او را بپذیرد. امام در برابر رژیم موضعی منفی و شگفت انگیز اختیار فرمود؛ زیرا پذیرش ولایت عهدی را به عدم مسئولیت خصوصی و عمومی مشروط ساخت. او فرمود: ولایت عهدی را به شرطی میپذیرم که کسی را به مقامی نگمارم و از کاری برکنار نکنم، سنتی را دگرگون نسازم، از دخالت در امور حکومت بر کنار باشم و تنها مورد مشورت قرار گیرم.27
به اعتقاد امام تا حکومت به طور کامل تحت رهبری وی قرار نمیگرفت، مشروعیت نمییافت؛ حضرت، با عدم دخالت در امور حکومتی، عملاً مشارکت در حکومت را رد کرد؛ زیرا بر اساس مشارکت، امام باید سهم مأمون در حکومت بر مؤمنان را تأیید میکرد و به آن مشروعیت میداد. بنابر این، نقشهی اخذ مشروعیت مأمون با عدم دخالت امام در امور حکومتی ناکام ماند.28
پس از پذیرش ولایت عهدی مراسمهای مفصل جشن برگزار شد؛ ولی از آن جا که مأمون امام را تنها برای کسب مشروعیت به ایران فرا خوانده بود، بعد از حدود سه سال، در صفر سال 203 در پنجاه و پنج سالگی، وی را مسموم ساخت.29 پیکر امام در سناباد به خاک سپرده شد.
زیارت امام رضا علیهالسلام
زیارت دیدار مشتاقانهی برگزیدگان خداوند است؛ برقرار ساختن ارتباط قلبی با حجّت پروردگار و حضور در مشهد و گرامی شمردن شهید است. امام رضا علیهالسلام دربارهی زیارت میفرماید:
انّ لکلّ امام عهدا فی عنق اولیائه وشیعته وانَّ من تمام الوفاء بالعهد وحسن الاداء زیارة قبورهم. فمن زارهم رغبة فی زیارتهم وتصدیقا بما رغبوا فیه کان ائمتهم شفعاءهم یوم القیامة.31
هر امامی را در گردن پیروانش پیمانی است. وفای به این پیمان وقتی کامل است که آرامگاههاشان زیارت شود. پس هر که امامان را مشتاقانه زیارت کند و آنچه مورد خواست و اشتیاق آنان است درست شمارد، آنان نیز در روز رستاخیز شفیعانش خواهند بود.
و نیز فرمود: به زودی توس محل آمد و شد شیعیان و زائرانم میگردد. بدان، هر که مرا در توس ـ که از وطنم [مدینه] دور است ـ زیارت کند، روز قیامت در حالی که آمرزیده شده با من و همرتبهی من خواهد بود.32
صله از حضرت رضا علیهالسلام
حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی، پیش از شروع درس مرحوم آیت اللّه العظمی حائری دقایقی مرثیه میخواند. او ـ که مردی با اخلاص بود ـ میگفت: به مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آن جا اقامت گزیدم. آنچه داشتم، خرج کردم و تهیدست شدم. کسی را نیز نمیشناختم تا مشکلم را با وی در میان نهم.
به همین جهت، قصیدهیی در ستایش حضرت رضا علیهالسلام سرودم. چنان اندیشیدم که آن را برای تولیت بخوانم و صله بگیرم. با این هدف حرکت کردم؛ ولی در راه به خود آمدم و تصمیم گرفتم آن را به حضرت ارائه دهم. به همین جهت، کنار ضریح رفتم، پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیده را خواندم و تقاضای صله کردم. ناگاه دیدم دستی با من مصافحه کرد و یک اسکناس ده تومانی در دستم نهاد. بیدرنگ گفتم: سرورم، کم است.
ده تومان دیگر بدان افزود.
باز گفتم: کم است.
او همچنان میافزود و من بیشتر میطلبیدم. سرانجام میزان پول به هفتاد تومان رسید. شرم کردم بیشتر بخواهم. سپاس گزاردم و از حرم بیرون آمدم. در حال پوشیدن کفشهایم بودم که دیدم آیت اللّه حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد آیت اللّه مروارید مشهدی، با شتاب رسید و فرمود: شیخ ابراهیم، خوب با حضرت رضا مأنوس شدهای، قصیده میسرایی و پاداش میگیری. صله را به من ده تا... .بیدرنگ پولها را تقدیم کردم. او یک پاکت به من داد و رفت. یکصد و چهل تومان یعنی دو برابر صله در پاکت بود
منابع:
1 ـ شعر از قاسم رسا، مدایح رضوی در شعر فارسی، ص213 .
2 ـ تکتم، اروی، سکن، سمانه، ام البنین، خیزران، صقر، شقرا از دیگر نامهای او است. (عیون اخبار الرضا، ج1، ص22 و 23.
2 ـ عیون اخبار الرضا، ج1، ص29 .
3 ـ عیون اخبار الرضا، ج1، ص26 .
4 ـ همان، ص24 .
5 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص396؛ کشف الغمّه، ج3، ص53 .
6 ـ اصول کافی، ج1، ص311 .
7 عیون اخبار الرضا، ج1، ص22 .
8 ـ نور الدین عبدالرحمان جامی، شاعر و عارف قرن نهم .
9 ـ اصول کافی، ج1، ص315. (فقال هو الذی ینظر بنور اللّه عزّ وجلّ ویسمع بفهمه وینطق بحکمته یصیب فلا یخطیء ویعلم فلا یجهل معلّما حکما وعلما.
10 ـ مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا علیهالسلام . (محمد بن حسان الدین شاعر قرن 9).
11 ـ همان، ص614 . (محمد ابن یمین الدین مزیومدی شاعر قرن 8).
12 ـ عیون اخبار الرضا، ج2، ص180 ـ 183؛ بحار الانوار، ج49، ص211 و 100؛ ارشاد مفید، ص291؛ مناقب آل ابی طالب، ج4، ص300 .
13 ـ تحلیلی از زندگانی امام رضا علیهالسلام ، محمد جواد فضل اللّه، ترجمه سید محمد صادق عارف، ص42.
14 ـ عیون اخبار الرضا، ج2، ص184 .
15 ـ اصول کافی، ج4، ص24 .
16 ـ مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا علیهالسلام ، ص616. (ابن یمین).
17 ـ اصول کافی، ج1، ص355 .
18 ـ عیون الاخبار، ج2، ص230 .
19 ـ تحف العقول، ص313 .
20 ـ منتهی الآمال، ج2، ص121 و 149 .
21 ـ اصول کافی، ج1، ص381 و 386 .
22 ـ همان، ص487، حدیث 2 .
23 ـ در این که امام از چه مسیرهایی عبور کرد، اختلافاتی وجود دارد.
24 ـ بحار الانوار، ج49، ص120 و 121 .
25 ـ عیون اخبار الرضا، ج2، ص139 .
26 ـ همان، ص140 .
27 ـ الارشاد، ص285.
28 ـ مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا علیهالسلام ، ص621. (عصمت بخاری).
29 ـ وسایل الشیعه، ج10، ص253؛ بحار الانوار، ج100، ص116 .
30 ـ وسایل الشیعه، ج10، ص438 .
31 ـ همان .
32 ـ مدایح رضوی در شعر فارسی، ص256. (عبداللّه حسینی)