زینب کبری(س)، پرستار نهضت عاشورا

22 Jan 2018
کد خبر : 6743161
تعداد بازدید : 1251

زینب جان؛ ای پرستار زخم های عاشورایی، خاتون خانه ولایت،ای جلوه شگرف آفرینش خوش آمدی

زینب کبری(س)، پرستار نهضت عاشورا

پنجم جمادی الاولی روز ولادت باسعادت بانوی قهرمان کربلا،پرچم دار نهضت پس از شهادت حسین علیه السلام، حضرت زینب کبری سلام الله علیها است. این روز را روز پرستار می نامند و علت نام گذاری این روز به نام «روز پرستار» این است که حضرت زینب پرستاری امام زمانش حضرت زین العابدین علیه السلام و دیگربیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت، و ضمن این که رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت حسینی را به خوبی انجام داد، از پرستاری بیمار کربلا نیز با تحمل آن همه سختی ها وناملایمات، آنی فروگذار نبود و تا آخرین رمق دین خود را به مکتب و رهبرش ادا کرد. درود بی پایان خداوند بر این بزرگ بانوی اسلام باد. نکته ای به نظرم رسید که حیف است زینب را پرستار بیمار بخوانندزیرا پرستاری از بیمار یکی از کوچک ترین مسؤولیت های زینب بود،و هر چند پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهدباید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات برای انجام خدمتش بنماید و چنین کاری از عهده هر کس برنمی آید ولی با این حال مقام زینب، آن قدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت وانقلاب حسینی باید بنامیم، زیرا این پرستاری به مراتب مهم تر وسرنوشت سازتر از پرستاری بیمار بود. زینب نقش نگهداری از قیام خون بار حسینی را بر عهده داشت که قطعا اگر او این بار را بر دوش نمی گرفت، خون حسین پایمال می شدو بسیار دشوار بود که نهضت ابی عبد الله علیه السلام به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله وپیش تازی زینب کبرا در رسوا نمودن هیئت حاکم، و تبلیغ او ازانگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل می آمدند ونام رسول الله (ص) را نه تنها از مناره های مساجد بلکه ازتاریخ، پاک و محو می کردند و این بود نیت شوم آنان. و زینب با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان وهم چنین فریب خوردگان زمانش، آن چنان از قیام حسین دفاع کرد که تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجودندارد و این نام جاودان و مقدس برای همیشه با عظمت و شموخ باید برده شد. زینب در پس آن مصیبت بزرگی که «تصغر عندها المصائب » آن چنان بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر و زندقه ایستاد و سخنرانی کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد وحرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگرحرکت های اسلامی آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این حرکت عظیم زینبی، هویدا است و به برکت زینب و قیام مبارکش، هم چنان بیرق های خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم ازظالم، در سراسر جهان افراشته می شود زیرا زینب بود که پیام خونین حسین را به تمام نسل ها و عصرها رساند.

ولادت همراه با غم

هرچند روز ولادت زینب روز عید و شادمانی است ولی چه کنیم که این نام مقدس، پیوسته قرین رنج و اندوه بوده است. پس از گذشت شش سال از هجرت رسول الله صلی الله علیه و آله، زینب در مدینه منوره از آن شجره طیبه به دنیا آمد.در آغاز ولادت، نسیم نوید بخش زندگی سعادتمندی در خانه زهراسلام الله علیها وزیدن گرفت چرا که هنوز رسول خدا صلی الله علیه و آله حیات داشت و خود نام نواده عزیزش را «زینب »نهاد.علی و زهرا هر دو از دیدن زینب، این گل خشبوی ولایت و رسالت خرسند بودند ولی گویا از همان آغاز، هاله ای از غم و اندوه،گهواره زیبای زینب را در برگرفته بود و گویا حوادث تلخ وجانگداز عاشورا از همان روز در رخساره زیبای این کودک، نقش بسته بود. نوشته اند که پس از تولدش، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خم شد و نواده عزیزش را با قلبی آکنده از غم و اندوه و دیدگانی پر از اشک بوسید و به خاطر حوادث جانکاهی که درانتظار نواده اش بود، آهی از قلب مبارکش برآمد که دیدگان حاضران را پر از اشک نمود. و این هاله غم -که در آن نخستین روز ولادت بر رخساره نازنین زینب نقش بست- هم چنان با گذشت ایام ادامه داشت و پیوسته گسترده تر می شد، چرا که پس از قریب پنج سال، رسول خدا از دنیارفت و با وفات پیامبر بارش سیل آسای صیبت بر خاندان گرامیش آغاز شد و زینب در تمام صحنه های غم انگیز حضور داشت و از نزدیک شاهد شهادت مظلومانه مادرش و اسارت پدرش و شهادت دلسوزانه برادرش حسن بود. حوادث و رویدادهای ناگوار بر برترین انسان های روی زمین باریدن گرفت تا آن که حادثه فراموش نشدنی عاشورا رخ داد و این هاله غم به اوج خود رسید.

برگه ای از پرستاری نهضت

امام حسین علیه السلام قبل از شهادت سفارش های لازم را به زینب نمود و پرستاری نهضت را به او واگذار کرد و او را به صبرو بردباری امر نمود و به میدان با قلبی محکم و بی هراس ازآینده نهضت، حرکت کرد. زینب نیز پرچم پرافتخار حسین را بر دوش گرفت و نگذاشت این پرچم الهی بر زمین افتد و با اقتدار وشهامتی که تاریخ نظیرش را ندیده در برابر امیر خون آشام کوفه و شاه پلید شام لعنة الله علیهما ایستاد و با سخنرانی های جاودانه اش زندگی را در کامشان تلخ ساخت. راستی چه رادمردی است این زن، که با آن همه مصیبت های سخت که هر یک کوهی را به لرزه درمی آورد و انسان را مضطرب و از خودبی خبر می سازد، در برابر سنگدل ترین و تندخوترین و تبهکارترین انسان روی زمین، آن سان با کبر و مناعت برخورد می کند که همه را به شگفتی وامی دارد.

زن مگو مردآفرین روزگار

زن مگو بنت الجلال، اخت الوقار

زن مگو کمتر کنیزش حور عین

زن مگو دخت امیر المؤمنین

ابن زیاد که آن همه کبر و بی اعتنایی را از یک زن رنج کشیده وبا تمام وجود ماتم زده می بیند، انگشت حیرت به دهان می گیرد ومی خواهد او را کوچک شمارد، با تکبری انتقامجویانه رو به حضرت کرده می گوید: خدای را شکر می کنم شما را رسوا ساخت و مردانتان را کشت و سخنانتان را دروغ گردانید! زینب با عظمت و شموخ،نگاهی تحقیرآمیز به آن سرکش بی نام و نسب می کند و فریادبرمی آورد که: «الحمد لله الذی اکرمنا بنبیه صلی الله علیه وآله و سلم و طهرنا من الرجس تطهیرا... انما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر و هو غیرنا و الحمد لله ». سپاس خدای را که ما را با انتساب به پیامبرش گرامی داشت و ازآلودگی و ناپاکی دور ساخت. و همانا شخص تبهکاری (چون تو) رسوامی گردد و بدکار و پلید دروغ می گوید و خدا را شکر که آنان غیراز ما هستند. ابن زیاد که منتظر چنان جواب تندی نبود، از او می پرسد: کار خدایت را درباره خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب با همان سربلندی و مناعت می فرماید: «و الله مارایت الا جمیلا، اولئک قوم کتب علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتختصمون عنده...» به خدا قسم جز نیکی و زیبایی ندیدم.آن ها قومی بودند که خداوند کشته شدن در راهش را بر آنان نوشته بود و لذا با شجاعت به قتلگاه خویش شتافتند ولی به زودی خداوند تو و آنان را در یک جا گرد آورد تا در پیشگاهش محاکمه شوید. من هر گاه این قسمت از سخن زینب را به یاد می آورم، در برابرآن همه عظمت و بزرگواری، آن قدر احساس شرمساری و حقارت می کنم که این زینب پس از آن همه مصیبت، چون در راه خداست همه را جمیل و زیبا می بیند و ما در برابر کوچک ترین اذیت و آزاری بی تاب وزبون می شویم و چقدر فاصله است میان آسمان عظمت زینب و دنیای پست دنیاخواهان.

برگه ای دیگر از شجاعت زینب

در مجلس یزید لعنة الله علیه، گفت و گوهای زیادی بین بانوی قهرمان کربلا و آن پلید رخ داده که همه اش دلالت بر عظمت وقهرمانی زینب دارد. نگاهی کوتاه به یک قسمت آن می کنیم تایادآور شجاعت فزون از حد زینب باشد. هنگامی که یزید با چوب خود، به دندان های مبارک امام حسین علیه السلام اشاره می کرد و آن اشعار معروف کفرآمیزش را می سرود، زنان بنی هاشم تاب تحمل این منظره را نداشتند و بی اختیار می گریستندولی زینب، بی آنکه خم به ابرو بیاورد، با کبر و مناعتی علی وار، بر آن سرکش غدار فریاد زد: «صدق الله یا یزید: ثم کان عاقبة الذین اساءوا السوآی ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزئون. ا ظننت یا یزید انه حین اخذت علینا باطراف الارض و اکناف السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاساری ان بنا هوانا علی الله و ان بک علیه کرامة و توهمت ان هذا لعظیم خطرک فشمخت بانفک و نظرت فی عطفیک جذلان فرحا، حین رایت الدنیا مستوثقة لک و الامور متسقة علیک ان الله امهلک فهو قوله:«و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین...» ا تقول: لیت اشیاخی ببدر شهدوا! غیر متاثم و لا مستعظم و انت تنکث ثنایاابی عبد الله بمحضرتک؟ و لم لا و قد نکات القرحة و استاصلت الشافة باهراقک هذه الدماء الطاهرة، دماء نجوم الارض من آل عبد المطلب؟!و لتردن علی الله وشیکا موردهم و عند ذلک تود ان کنت ابکم و اعمی. ا یزید و الله ما فریت الا جلدک و لا حززت الا لحمک وسترد علی رسول الله برغمک و لتجدن عترته و لحمته من حوله فی حظیرة القدس... و ستعلم انت و من بواک و مکنک من رقاب المؤمنین اذا کان الحکم ربنا و الخصم جدنا و جوارحک شاهدة علیک فانظر اینا شر مکانا و اضعف جندا.» ای یزید! آیا گمان کردی که چون بر ما سخت گرفتی و اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ماتنگ کردی و سرانجام ما را مانند اسیران به این طرف و آن طرف کشاندی از این است که ما نزد خدایمان خوار گشته ایم و یا تو رادر پیش خدا قدر و منزلتی هست؟ و یا پنداشتی که این بزرگی مقام تو است؟! لذا چون دنیا را به کام خویش یافتی و کارها را وفق مراد خود دیدی با تکبر باد در دماغ افکندی و شادمان و مسرور،نگران آرزوهای خود شدی؟! بدان که اگر خدا به تو مهلت داده است از این جهت است که خود می فرماید:«آنان که کافر شده اند گمان نکنند که اگر مهلتی به آن ها دادیم به سود آنان است، بلکه به آن ها مهلت می دهیم تا بیش تر به گناه روی آورند و سرانجام عذابی دردناک و خوارکننده در انتظارشان خواهد بود.» آیا باز آرزو می کنی که: ای کاش نیاکان ما که دربدر کشته شدند، این جریانات را می دیدند!! بی آن که خود راگناهکار بدانی و یا گناه خویش را بزرگ شماری و اینک باچوبدستی خود بر دندان های امام حسین می زنی؟! حق داری! زیرا باریختن خون های پاک و مطهر این ستارگان روی زمین، عقده دل پلیدت گشوده می شود و نهال غمت ریشه کن می گردد! مطمئن باش تو نیز به زودی در پیشگاه خدای متعال بازگشت خواهی نمود و در آن جا است که آرزو خواهی کرد ای کاش در دنیا لال و کور بودی. ای یزید! به خدا سوگند! جز پوست خود نشکافتی و جز گوشت خودقطع نکردی و بر خلاف میل خود، به زودی نزد رسول خدا بازخواهی گشت و اهل بیت و پاره های تنش را در حظیرة القدس در کنارش باعزت و احترام خواهی یافت... و به زودی تو و آن کس که تو را برکرسی نشاند و بر گردن مؤمنین مسلط کرد، خواهید دانست کدام یک از ما بدکارتر و از حیث لشکریان ناتوان تریم، در آن روزی که داور خداست و خصم تو جد ما است و اعضا و جوارحت علیه تو گواهی خواهند داد. و اگر چه در این دنیا ما را به غنیمت گرفتی ولی به زودی غرامت خویش را از تو باز خواهیم ستاند. در تاریخ آمده است که پس از این سخنان شجاعانه زینب، چنان یزید و اطرافیانش زبون و حیرت زده گشتند که تا مدتی بی حرکت ماندند و یک خاموشی مرگ زا بر مجلس یزید حکمفرما شد، تو گوئی بر سرشان پرندگان نشسته بودند «کان علی رؤوسهم الطیر». این همه عظمت و جلال در کجا و در چه کسی دیده می شود جز آن که دختر علی و زبان او در کام باشد. این دو برگه کوتاه فقط مشتی از خروار و نمونه ای از شجاعت ها وقهرمانی های قهرمان بانوی کربلا بود که می خواستیم از ولادت باسعادتش بیشترین بهره را ببریم و الگویی از آن زن نمونه اسلام ارائه دهیم تا برای مردان و زنان ایران اسلامی سرمشق باشد و باگام نهادن در خط پرافتخار زینب، همراه با حضرتش محشور شویم وشفاعتش در «یوم الحسرة » نصیبمان گردد.

بار دیگر فرا رسیدن این عید بزرگ و مبارک را به تمامی علاقمندان و پیروان اهل بیت بویژه پرستاران متعهد تبریک وتهنیت عرض می نمائیم.