Return to Full Page

اسوه شکیبایی؛ بیستم ذی الحجه سالروز ولادت امام موسی کاظم علیه السلام

اسوه شکیبایی؛ بیستم ذی الحجه سالروز ولادت امام موسی کاظم علیه السلام


تاریخ انتشار : Publish : نسخه قابل چاپ Print

سالروز ولادت کاظم خشم و موسای ایمان مبارک باد

اسوه شکیبایی(ولادت امام موسی کاظم علیه السلام )

نام امام هفتم«موسی»، لقبش«کاظم»، مادرش بانویی با فضیلت به نام «حمیده» و پدرش پیشوای ششم حضرت صادق علیه السلام است. ایشان در سال 128 هجری در سرزمین «اَبواء» یکی از روستاهای اطراف مدینه چشم به جهان گشود و بوستان محمدی را رونقی دیگر بخشید، مقدمش گلباران.

در کلام بزرگان

شیخ مفید درباره امام موسی کاظم علیه السلام می گوید: «ابوالحسن موسی، عابدترین، سخی ترین و با شخصیت ترین اهلِ زمان خودبود». شیخ طبرسی می نویسد:«آن حضرت حافظ ترین مردم نسبت به کتاب خدا بود... و مردم مدینه، او را زینت کوشندگان در عبادت خدامی نامیدند».

ابن ابی الحدید درباره آن حضرت می گوید: «فقاهت، دیانت، عبادت، بردباری و شکیبایی، همه در آن حضرت جمع بود».

یعقوبی، تاریخ نگار مشهور، درباره وی می نویسد: «موسی بن جعفر، عابدترین مردم زمان خود بود».

سخاوت امام کاظم علیه السلام

کرم و سخاوت حضرت موسی بن جعفر، امام کاظم علیه السلام از دیگر صفات نیک آن بزرگوار، بیشتر به چشم می آید. سخاوت امام چون باران بر همگان نازل می شد و حتی شامل کسانی که به آزار و اذیت او می پرداختند نیزمی گردید.

زهد و عبادت امام کاظم علیه السلام

از جمله ویژگی های حضرت کاظم علیه السلام زهد و عبادت ایشان بود. آن حضرت سال های متمادی در زندان به سر برده و در تمام این مدت، به عبادت خدا مشغول بود؛ به طوری که بسیاری از زندانبانانِ او، تحت تأثیر قرار گرفته، از نگهداری امام در شرایط سخت خودداری می کردند. هارون الرشید درباره آن حضرت به «ربیع» گفت: این مرد از راهبان بنی هاشم است. ربیع می گوید: به هارون گفتم: پس چرا او را زندانی کرده ای؟ هارون پاسخ داد: چاره ای جز این نیست. او با این سخن در صدد توجیه جنایات خود برمی آمد.

برخوردهای سیاسی امام کاظم علیه السلام

دورانی که امام کاظم علیه السلام در آن زندگی می کرد، با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حاکمان عباسی هم زمان بود. فشار سیاسیِ عباسیان در دوره ای آغاز شد که پیش از آن، امام باقر و صادق علیهماالسلام با تربیت شاگردان فراوان، جنبشی عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند. رسالت امام کاظم علیه السلام در این دوره آن بود که در این جنبش، توازن و تعادل فکری را میان شیعیان برقرار سازد. طبعا عباسیان نمی توانستند تشکّلی به نام شیعه را با رهبری امام بپذیرند و این، مهم ترین عاملی بود که آن ها را وادار کرد امام را تحت فشار بگذارند.

حرکت سیاسی امام بر ضد هارون

ابن اثیر می گوید: هارون که در رمضان سال 179 به قصد عمره به مکه می رفت، سر راه خود در مدینه، وارد روضه رسول خدا شد و برای جلب توجه مردم و به رخ کشیدن رابطه نسبی خویش با رسول خدا به پیامبر چنین سلام داد: «سلام بر تو ای رسول خدا؛ ای پسرعمو». دراین هنگام موسی بن جعفر علیه السلام که آنجا حاضر بود، خطاب به رسول خدا گفت: «سلام بر تو ای پدر». با شنیدن این سخن، رنگ از رخسار هارون پرید. پس از آن بود که دستور توقیف آن حضرت را صادر کرد. زندانی شدن امام پس از آن، نشان می دهد که این، حرکتی سیاسی بر ضد هارون تلقی شده است. این قبیل برخوردهای امام کاظم علیه السلام خطراتی را برای هارون در برداشت که در نهایت، به زندانی شدن امام انجامید.

مبارزه منفی

مبارزه منفی، مبارزه ای است که گرچه در قالب نقشه های براندازی نیست، بر عدم مشروعیت نظام حاکم تأکید کرده و می کوشد تا اعتماد مردم را به شخصیتی سست کند. نکته مهم در مبارزه منفی، عدم همکاری است؛ امری که به خودیِ خود مشروعیت نداشتن هیئت حاکم را نشان می دهد. شیوع چنین نگرشی راجع به یک حکومت در میان مردم، خطر عمده ای برای آن به شمار می رود؛ زیرا با عدم اعتقاد مردم به مشروعیت حکومت، هر زمان ممکن است جنبشی برای براندازی آن ایجاد شده و مردم به آن جنبش بپیوندند. امام کاظم علیه السلام نیز از این شیوه در برخورد با دستگاه عباسی بهره جست.

مبارزه با عالمان خودفروخته

مبارزه با علمای خودفروخته ای که خود را در خدمت دربار عباسی قرار داده بودند، نمونه ای دیگر از مبارزات امام کاظم علیه السلام با دستگاه ستم عباسی است.وجود این افراد در دستگاه خلافت، مشروعیت آن را از نظر عوام تضمین می کرد. به همین دلیل در دستگاه خلافت، چنین افرادی از محبوبیت فراوانی برخوردار بودند. امام کاظم علیه السلام در مورد این افراد روایتی از رسول خدا علیه السلام نقل می کند و می فرماید: فقها تا هنگامی که خود را به دنیا نفروخته اند، اُمنای پیامبران اند. سؤال شد: چگونه در دنیا داخل می شوند؟ حضرت فرمود: هنگامی که از حاکمان [ستمکار] پیروی کنند، در این زمان بر دین خود از آنان بترسید.

امام کاظم علیه السلام و مباحث کلامی و فکری

مذهب اعتزال

از شمار مذاهب اسلامی که در اواخر قرن اول هجری پیدا شد و پس از آن هم سهم عمده ای در درگیری های فکری جامعه اسلامی داشت، مذهب اعتزال بود. اصل اساسی این مذهب، توجیه مسائل دین در سایه عقل بود که افراط در این زمینه، نتایج مطلوبی به همراه نداشت و باعث شده بود گاهی صفات متضاد به خدا نسبت داده و گاه برخی از صفاتی که به تصریح قرآنْ خدا متصف به آن هاست، از حضرت باری تعالی سلب کنند. امام کاظم علیه السلام مبارزه با کژاندیشی های این گروه را، در برنامه خویش قرار دادند.

اهل حدیث

در زمان امام کاظم علیه السلام گروه هایی از اهل حدیث بودند که گرفتار احادیث جعلی فراوانی شده، در مسئله توحید هم، گرفتار شبهه ها و مشکلات بسیاری بودند. طبعا راهنمایی های امام کاظم علیه السلام می توانست پیروان اهل بیت علیهم السلام را از تأویل ها و توجیه های رایج نجات دهد. در روایتی آمده است که از آن حضرت درباره صفات خداوند پرسیدند، فرمود:«در مسئله توحید، از آنچه خدای تبارک و تعالی در کتاب خود ذکر کرده، پا را فراتر نگذارید که هلاک می شوید».

ردّ حدیث «نزول خداوند به آسمان»

یکی از روایاتی که جاعلان حدیث بدان تمسک می کردند، حدیث «نزول خداوند بر آسمان» بود. «ابو هریره» که در حدیث سازی شهرت فراوانی دارد، می گوید: رسول خدا فرمود: خداوند هر شب در ثُلث باقی مانده از شب، به آسمان دنیا فرود می آید و ندا می دهد: کیست مرا بخواند تا اجابتش کنم؟ کیست استغفار کند تا من او را بیامرزم؟ پذیرفتن ظاهر چنین روایتی بدین صورت، مستلزم قبول جابه جایی خداوند از مکانی به مکان دیگر است. امام کاظم علیه السلام در ردّ این مسئله می فرماید:«خداوند فرود نمی آید و نیازی ندارد تا فرود آید. در نگاه او، دوری و نزدیکی برابر است؛ ولی آنان که خداوند را چنین توصیف می کنند، باری تعالی را بر نقص و زیادت مُتصف کرده اند».

در این روایت، امام کاظم علیه السلام با تعبیرات دقیق، صفات خداوند را مطرح کرده، نزول خداوند به آسمان دنیا را انکار کرده است.

تعریف های مختلف از ایمان

پس از جنگ جمل و صفین، مشکلی در تعریف ایمان به وجود آمد. مسلمانان در این باره سه دسته شدند، گروهی به نام خوارج گفتند: کسی که گناه کبیره مرتکب شود، از دین خارج می گردد و کافر است. گروهی هم با نام معتزله گفتند: کسی که گناه کبیره کند، فاسقِ غیرمؤمن و غیرمسلمان است. گروهی گفتند: شهادتین به زبان کافی است و هر کس آن را بگوید، حتی اگر مرتکب گناه کبیره شود، مسلمان است. این گروه مرجئه بودند. این نگرش در ضمن درستی، به افراط کشیده شد، تا آنجا که عمل از اساس نقش در ایمان ندارد. امام کاظم علیه السلام در این باره فرمودند: «ایمان درجات و مراتبی دارد: مرتبه ای که در کمال تمام است؛ مرحله ای که کاملاً ناقص است و مرحله ای میانه که می توان بر آن افزود». در حقیقت امام کاظم علیه السلام مانند امامان دیگر به حدیثی که امیرمؤمنان از حضرت رسول نقل کردند معتقد بود که: «ایمان مفهومی است متشکل از سه جزء: معرفت قبلی، اقرار زبانی و عمل خارجی».